عاشقی از عشق خود فریاد کرد
مـرغ جـان از بند عشـق آزاد کرد
بر سر و صورت زنان گفتا امـان!
خرج عشق و عاشقی هم شد گران!
عاشقی مِی خوردن از جام بلاست
کمترینش پول سرویس طلاست!
نق شنیدن کار هـر روزِ من است
دشمنِ جـانم فقط مادر زن است!
صفحه قبل 1 صفحه بعد